معاد جسمانی، از مطالب بحث برانگیز و حسّاسیتزا در طول تاریخ تفکّر فلسفی و کلامی در حوزۀ اندیشۀ اسلامی بوده است. ریشۀ نزاع و کشمکشها به آنجا بر میگردد که متون دینی دربارۀ کیفیت، معاد دارای ظواهر متشابه است و ارجاع آنها به محکمات، به رسوخ در علم نیازمند است. بدون شک، رسوخ نسبی در علم، نیازمند آراسته بودن به مبادی عقلی مبتنی بر نظام و دستگاه متقن معرفتشناختی است، تا مانع آن شود که در تبیین کیفیت معاد جسمانی از جادۀ صواب به دامن مادّهگرایی و دنیاگروی، مسیر تغییر نکند. بدون این سرمایه، تعبّد به ظاهر مجمل نقلیات و چشم فروبستن از تحلیل و تبیین دربارۀ کیفیت معاد، سالمترین راه میباشد. بسیاری از کسانی که دربارۀ متون معاد، ظاهر نقل را گستاخانه حمل بر معاد جسمانی به معنای عنصر دنیوی کردهاند، در امر مبدأ چنین جسارتی را به خرج نداده و متون را بر غیر معنای لفظی آن حمل کردهاند. ابنسینا، آگاهانه درصدد است متون دینی را در نظریۀ معاد خود مدّ نظر داشته باشد. تفصیل نظریۀ خویش را در رسالۀ «اضحویه»، بدون پرده و با تحلیل وافی به نگارش سپرده است. در دو اثر دیگر خود، یعنی «النجات» و «الشفاء» عبارتی را عیناً تکرار کرده که دستاویز قائلان به معاد عنصری گشته و آن را هم مؤیّد خویش دانستهاند! هم روش معادپژوهی عقلی را به کلّی مسدود دانسته و به نقل و تعبّد محوّل کردهاند. برخی از تفکیکیان، مضاف بر این، بر همین شاخه با شعف به فلسفهستیزی نیز پرداختهاند. دستیابی به نظر دقیق ابنسینا، ما را به آستانۀ فهم روشمند متون دینی، نزدیک و شبهۀ فلسفهستیزان و استفادههای نابهنجار را خواهد زدود.